امسال درباره‌ی شهید بهشتی چیزی ننوشتم. دلیلش این است که فکر می‌کنم جامعه‌ی ما از زاویه‌ی هر کسی از ظن خود شد یار من ، در حال تولید هزاران شهید بهشتی است و این اصلا اتفاق مبارکی نیست. این روزها با گسترش رسانه‌های شخصی هر کس بنا به سلیقه‌اش فیلمی یا صوتی و یا جمله‌ای از ایشان منتشر می‌کند و با لحنی دریغ‌دار توضیحی از خود به اول و آخرش می‌افزاید که بهشتی این بود و کاش بود و اگر بود وضع ما این نبود. تا چندی پیش، بهشتیٍ اگر بود  اصلاح‌طلب بود تبلیغ می‌شد و این روزها بهشتی عدالت‌طلب و در سال‌های آتی هم شاید بنا به نیاز دار و دسته‌های فکری و ی بهشتی دیگری تلخیص شود. انگار که تصویر بزرگ کسی را قطعه قطعه کنی و هر کس قطعه‌ای را در دست بگیرد و بگوید انحنای بینی‌اش شبیه من است و آن یکی بگوید پرپشتی ریش من به ایشان رفته و . تمثیل بهتر این است که  بهشتی آنقدر بزرگ است و آینه‌های دست ما اینقدر کوچک و فاصله ی ما با او آنقدر کم که هر چه تلاش می‌کنیم بیش از گوشه ای از تصویر او در آینه‌مان نمی‌افتد. ادعای بهشتی شناسی ندارم و دو سالی هم که برای مطالعه‌ی درباره‌ی او وقت گذاشتم باعث شد که بدانم همان مقدار شناخت ادعایی‌ام هم توهمی بیش نبوده‌است. اما به یک چیز یقین دارم:  بهشتی اگر بود، با تصویری که از او در ذهن جمعی جامعه‌ی امروز ساخته ایم متفاوت بود.  اگر آیت‌الله ‌ای هم در ششم تیرماه ۱۳۶۰ در آن بمب‌گذاری شهید شده بود، انعکاس حقیقت وجودی‌ ایشان در صفحه های رسانه‌های خرد امروزی چیزی جز تکه تصویرهایی از یک مبارز روشنفکر اهل هنر و ادبیات نبود که حیف نشد یا نگذاشتند بماند که اگر مانده‌بود چنین می‌کرد و چنان. در حالی که می‌دانیم این تصویر فقط یکی از ایعاد وجودی رهبر انقلاب است.

تلاش برای شناخت کامل یک پدیده زحمت دارد و گاهی هم اصلا به صرفه نیست. اما می‌شود انسان‌هایی که در دسترس نیستند را تقطیع کرد و به طور مطلوب در ذهن‌ها بازتعریف کرد و نتیجه‌ هم گرفت. در تشییع پیکر شهدای هفتم تیر مردم فریاد می‌زدند: آمریکا در چه فکریه؟ ایران پر از بهشتیه. این پیش‌بینی امروز محقق شده، ایران پر شده از بهشتی‌های مصادره به مطلوب شده.




مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها